×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

دانلود کتابهای روانشناسی و عمومی

خودشناسی- انسان شناسی

× کتابهایی بی نظری و تاثیرگذار در زندگی کسانی که خواهان تعقییر در درون خود هستندو از روزمرگی زندگی به تنگ آمده اند
×

آدرس وبلاگ من

nazari.goohardasht.com

آدرس صفحه گوهردشت من

goohardasht.com/ach

بازگشت به زندگی 27/3/88

داستان زندگی مردی که به مرگ نه گفت!!

خیلی برام جالب بود که جریان چیه؟؟؟!!!!!

وقتی مطلبو خوندم فهمیدم که داستان دنباله داری هستش که هر روز یه قسمتش تو روزنامه چاپ میشه.از اون روز به بعد کارم شده بود خرید روزنامه و دنبال کردن اون داستان.بعدا فهمیدم که اون مرد لانس آرمسترانگ قهرمان دوچرخه سواری جهان هست که بعد از مبارزه با سرطان، دور جدیدی برای قهرمانی را آغاز کرد.كسی كه از سال ۱۹۹۹ تا سال ۲۰۰۵،هفت دوره پیاپی در مهمترین مسابقات دوچرخه سواری جهان یعنی توردوفرانس مقام قهرمانی رو کسب کرد و تبدیل به یک اسطوره شد.البته جدیدا اعلام کرده که درسال ۲۰۰۹ باز هم قصد شرکت در مسابقات توردوفرانس رو داره.داستان زندگی لانس آرمسترانگ و مبارزه او با سرطان به صورت کتاب تحت عنوان "بازگشت به زندگی" به فارسی ترجمه شده که نشر روزنامه اطلاعات هست و میتونید اونو تهیه کنید.

متن زیر به نقل از روزنامه همشهری هست که در سال ۸۲ به چاپ رسید.

 

آرمسترانگ هر طور بود می خواست بيماری اش را از بين ببرد.او به خودش نهيب ميزد:

گوش كن سرطان لعنتی! تو بد كسی را انتخاب كردی، تو نبايد بدن مرا انتخاب

ميكردی،تو اشتباه بزرگی مرتكب شدی.�

 

�تومبتلا به سرطان هستي�!

شنيدن و باور اين جمله بسيار سخت است. آن هم وقتي فقط ۲۵ سال داري! در آن لحظه بايد ترس را شناخت و آن را بی ترديد باور كرد. گويا تمام جريان خون در بدنش مسير خود را تغيير داد و در جهتي نادرست حركت كرد.
اما چندي بعد به
 راحتي مي گفت: �من سرطان دارم� و پس از آن اضافه مي كرد بايد درمان شوم. دوست دارم همه بدانند روزي اين بيماري را شكست مي دهم و مجدداً وارد رقابتهاي دو چرخه سواري مي شوم.
به
 همين منظور خيلي زود تن به جراحي داد. سرطان در بدنش پيشرفت كرده بود و به مغز ، حفره شكمي و شش ها نيز رسيده بود. كم كم شانس زنده ماندن او را كمتراز ۴۰ درصد مي دانستند، شيمي درماني به شكل سخت و شديدي شروع شد. اما او در اين ميان همچنان آينده را نويد مي داد و درد را موقتي مي دانست و مي گفت: �ممكن است يك دقيقه، يك ساعت شايد هم يكسال طول بكشد اما آنچه مسلم است سرانجام فروكش مي كند و چيزي ديگر جايگزين آن مي شود اگر تسليم شوم آن درد دائمي مي شود و اين تسليم، حتي، كوچكترين نشاني از آن باعث خواهد شد تا آن درد براي هميشه بماند. او تمام اين مقاومت، سرسختي و قدرت بالاي تحمل در وجودش را از تعليمات مادر مي دانست. مادري كه در ۱۷ سالگي او را به دنيا آورده بود و مدت اندكي پس از آن بخاطر جدايي از همسرش به تنهايي مسؤوليت تربيت، نگهداري و تأمين مخارج زندگي را ( از طريق منشي گري) پذيرفته بود، در تمام آن روزها و پس از آن اعتقاد داشت پسرش متولد شده است تا �دو چرخه سوار� شود. بر همين اساس بود كه از ۱۰ سالگي وي شرايط تمرينات ورزشي (شنا ـ دو) را براي او فراهم كرد و در حالي كه ۱۳ سال داشت توانست در رقابت هاي سه گانه ( شامل ۱۰۰ متر شنا ـ ۱۵ مايل دوچرخه سواري و ۳ مايل دو) شركت كند و برنده شود. در پايان ۱۵ سالگي با تلاش مستمر وارد رشته دوچرخه سواري به طور اختصاصي شد و بزودي در رقابت هاي مختلف توان خود را نشان داد تا جايي كه در ۲۳ سالگي به عنوان قهرمان دوچرخه سواري در جهان مطرح شد.
هرچند كه شروع موفقيت
 ها وتلاشهايي در اين امر باعث شد تا تمام مسائل رندگي تحت الشعاع امر دوچرخه سواري قرار گيرد و در پايان دبيرستان به علت نياز به آمادگي جهت شركت در مسابقات مدرسه را ترك كرد اما پس از مدتي با كوشش مضاعف و شركت در كلاسهاي خصوصي توانست براي امتحان پايان دبيرستان نيز آماده شود و با اخذ مدرك ديپلم با آسايش و فراغ بالي بيشتر به دنياي دوچرخه سواري پرداخت.
اگر چه بخاطر سرطان و مسائل ناشي از آن مدت كوتاهي حضور كمرنگي در اين رشته داشت اما پس از بهبودي در حالي كه
 كمتر از ۱ درصد امكان بازگشت بيماري اش بود در كمال ناباوري همگان خصوصاً كساني كه قرار دادهاي كاري را به دليل بيماريش لغو كرده بودند به ميدان رقابت ها بازگشت و اعلام نمود: �روزي دوچرخه سواري مي كردم تا زندگيم را تأمين كنم و زنده بمانم اما حالا فقط مي خواهم زنده بمانم تا بتوانم باز هم سوار بر دوچرخه ركاب بزنم.�
در
۲۸ سالگي با قدرتي مضاعف پس از رهايي از بيماري وارد رقابت هاي �معروف �Tour de France� شد. در آن زمان بسياري از شايعه سازان موفقيت او را گذرا و منوط به مصرف دارو يا عدم حضور رقبا ي اصلي مي دانستند اما پيروزي مجدد او در سال بعد (پيروزي كه به مسابقات بعدي نيز گره خورد) بر تمام حرف ها و شايعات خط بطلان كشيد.
پس از خلاصي از سرطان به اين فكر افتاد كه مؤسسه و مركزي را جهت تحقيقات مربوط به سرطان و كمك به مبتلايان و خانواده
 هاي آن راه اندازي و تأسيس كند و در همين جريانات و حضور در مؤسسه مذكور بود كه با همسرش كه بطور داوطلبانه در آن جا فعاليت مي كرد آشنا شد و زندگي را شروع كرد و به قول همسرش زندگي آن ها گرچه كوتاه بود ( ۴/۵ سال) اما جريانات زيادي داشت. ( تعويض ۶ خانه ـ زندگي در ۲ كشور ـ درگيري با سرطان ـ تمرين ۳ زبان ـ موفقيت در ۴ دوره پياپي �Tour de France� ۳ فرزند).
جالب است بدانيد وقتي قصد داشت به درمان سرطان مشغول شود يكي از مهمترين سؤالاتي كه از پزشكان مي
 پرسيد اين بود كه آيا حق دارد در طول درمان قهوه بنوشد چرا كه زندگي بدون مصرف فنجاني قهوه در روز براي او مرگ آور بود.

نظر یادتون نره Smile

چهارشنبه 27 خرداد 1388 - 12:17:22 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم